دلتنگتم . الان تقریبا یک مدت طولانیه که باهات درست و حسابی حرف نزدم . دوریت واسم عذاب آوره . سعی میکنم سرمو با آدمها و کارهای مختلف گرم کنم ولی باز تمام لحظاتم با تو پر میشه . این شهر با صفا برام حکم یک کویر بی آب و علف رو پیدا کرده .تشنه حضورتم . چرا اینقدر دیر دیدمت ؟ چرا....
خستهام از این کویر ، این کویر کور و پیر
این هبوط بیدلیل ، این سقوط ناگزیر
آسمان بیهدف ، بادهای بیطرف
ابرهای سربهراه ، بیدهای سر به زیر
ای نظاره شگفت ، ای نگاه ناگهان!
ای هماره در نظر ، ای هنوز بینظیر!
آیه آیهات صریح، سوره سورهات فصیح!
مثل خطی از هبوط ، مثل سطری از کویر
مثل شعر ناگهان، مثل گریه بی امان
مثل لحظههای وحی ؛ اجتناب ناپذیر
ای مسافر غریب در دیار خویشتن
با تو آشنا شدم ، با تو در همین مسیر
از کویر سوت و کور، تا مرا صدا زدی
دیدمت ولی چه دور ، دیدمت ولی چه دیر
این تویی در آن طرف، پشت میله ها رها
این منم در این طرف، پشت میله ها اسیر
دست خسته مرا، همچو کودکی بگیر
با خودت مرا ببر، خستهام از این کویر
«دلی سربلند و سری سر بزیر
از این دست عمری بسر برده ایم...»*
سخته سرت بالا باشه و درد ببینی و درد و درد و .....
درود بر شما وبلاگ زیبائی داری وقت کردی به منم سر بزن چیزی نیاز داری خرید کن درب منزل بگیر خیلی راحت با قیمت مناسب
مرسی که میای
مرسی که میخری
مرسی که به من کمک میکنی
«یک روز ازین کویر بر میگردم
یکروز اگرچه دیر برمیگردم
ای ماه مرا ببخش اگر منتظری
دندان به جگر بگیر برمیگردم...»*
کاش او هم برمیگشت
خصوصی بخون..
چند کلمه نوشتم.بیا ببین.
دلیل اینکه گفتم خصوصی بخونی اینه که وقتی کسی میاد و میگه آپ کردم یاد مرغی می افتم که تخم کرده و داره خبر شاهکارشو میده.تو اما به خودت نگیر...این بیماری منه خانم دکتر.حالا که میبینی خودم هم اعلام کردم تخم گذاشتم:)
دلخور بشی و بهم نگی ازت دلخور میشم.
سلام رکسانا جان ، این شعر یکی از سروده های زیبای مرحوم قیصر امین پور است که :چه دردی در دلم دارم که درمان را نمی یابم ..........چه فکری در سرم دارم که سامان را نمی یابم............نشان راه گم کردم سلیمان را نمی یابم،رکسانا جان دلتنگی های آدمی مثل خواندن ترانه ای است که در باد می خوانیم ، باد زمزمه را به فضا می برد وبه شکل دیگه انعکاس می دهد ...ورویاهای این خوانش در آسمان در ابرها تغییر شکل می دهد .تا شب شود وآسمان پر ستاره از اشکی که به دامن دارد خیس شود وابرها ببارند ..مواظب خودتان باشید .
سلام. وبت رو دیدم....... من هرروز به وبلاگت سر میزنم ... تو چرا سر نمیزنی ؟؟
بیا به وبلاگم.. یه مطلب توووپ گذاشتم.... پاییز در یک نگاه!!!!!
پاییز در یک نگاه!!!
پاییز از نظر ستاره*شناختی بین دو نقطهٔ اعتدال پاییزی و انقلاب زمستانی است.
حتما بیای و بخونی چون خیلی باحاله... عکس هم گذاشتم
در ضمن اگر نظر ندی کم لطفی شما رو نسبت به ما نشون میده... چون من هر 2 روز یک بای میام به وبت سر میزنم
اوکی ؟؟ نظر بدی
اینم آدرس پست پاییز دی یک نگاه:
http://iranpix.blogfa.com/post-660.aspx
من خسته ام...تو چگونه ای؟
سایه شدم، و صدا کردم:
کو مرز پریدنها، دیدنها؟ کو اوج "نه من"، دره "او"؟
و ندا آمد: لب بسته بپو.
مرغی رفت، تنها بود، پر شد جام شگفت.
و ندا آمد: بر تو گوارا باد، تنهایی تنها باد!
دستم در کوه سحر "او" میچید، "او" میچید.
و ندا آمد: و هجومی از خورشید.
از صخره شدم بالا. در هر گام، دنیایی تنهاتر، زیباتر.
و ندا آمد: بالاتر، بالاتر!
آوازی از ره دور: جنگلها میخوانند؟
و ندا آمد: خلوتها میآیند.
و شیاری ز هراست.
و ندا آمد: یادی بود، پیدا شد، پهنه چه زیبا شد!
"او" آمد، پرده ز هم وا باید، درها هم.
و ندا آمد: پرها هم.
سلام رکسانا جان دلواژسم کردی اینقدر غیبتت طولانی نبود ..به هرحال منتظر خبر سلامتیت هستم ..از بس نگرانم ..مواظب خودتون باشید ومنو با خبر کنید ..فرهاد
خانم دکتر؟
کجایی؟
لا اقل وقتی نیستی یه خبر بده که یه وقت فکر نکنیم...
در کویر سایه ای می بینم
گسیخته افتاده در دور دست
مجنون با کدام لیلی تشنه با صدا باد
افسانه بار دیگر
حقیقتی دل گیر
شن و تشنگی
یاد او در دل سوخته کویر
اگه بدونی چقد دلم میخاس به جای تو رو این شنا بودم...احتمالا دیکه نیام اینجا که بت سر بزنم(چون کاملا شانسی پیدا کردم اینجا رو)...اما خاستم بدونی که چقد چقد چقد دلم کویر میخاد....همیشه عاشق و زنده باشی...