حرف زدیم...

پریشب بالاخره موفق شدم باهات حرف بزنم . بعد از ۳۶ روز .  

از خوشی داشتم میمردم . ۴۲ دقیقه حرف زدیم . دو شب پیشش با اس ام اس گفته بودی که یه شنبه شب بهت زنگ بزنم . چقدر میترسیدم از اینکه نتونم . دو تا از بچه ها اینجا بودند . با هزار کلک بیرون فرستادمشون تا بدون نگرانی با تو حرف بزنم .  

چقدر میترسیدم . بعد از این همه وقت میخواستم چی بگم ؟ تا ۲ دقیقه اول فقط میگفتیم چه خبر .....!  

                                  دوستت دارم    

  

        SIP2012654 - Woman with freshly purchased groceries

     

 از پریشب تا حالا که از خونه دور بودی ۵ بار باهات حرف زدم . از الان دلتنگتم . دوباره کی میشه باهات حرف زد ؟ امروز بهت نوروز رو تبریک گفتم . این یعنی یه انتظار دوری ... 

پارسال نوروز رو با هم بودیم . یادته ؟ دلتنگ اون روزم . با شوخی های سر عیدی . یادته ؟ عزیزترینم ،کی میایی ؟ انتظار باز گشتت رو دارم . هر چند باز هم جدایی در انتظارمونه .

 

نظرات 9 + ارسال نظر
کیهان مومنی سه‌شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 10:35 ب.ظ http://www.novinmath.tk

سلام
خسته نباشید
همون طور که میدونید بهترین راه بالا بردن رتبه در گوگل تبادل لینک هستش
اگه با تبادل لینک موافق هستین ابتدا ما رالینک دهید
سپس به سایت ما سری بزنید تا ما هم شما را لینک دهیم
تمام لینک ها هر هفته توسط سه نویسنده سایت چک میشود
در صورت حذف لینک ما لینک شما هم حذف خواهد شد.
با تشکر
کیهان مومنی

عرفان سه‌شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 11:17 ب.ظ

سلام خسته نباشید امشب بصورت تصافی و حین تازه کردن وبلاگم با شما اشنا شدم مطالب را از اول خواندم و به احساسات خوب و متعهد شما نسبت به دوست تحسین گفتم و از خداوند خواستم که هر ارزویی که داری براورده بشه من هم از شهر شیراز هستم و اگر کمکی از دست من ساخته هست خدمت شما هستم امید که رز به روز صبورتر و با اراده ای بهتر در جامعه سربلند بشی .

عرفان چهارشنبه 21 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 11:15 ب.ظ

سلام و عرض ادب امدم که از حالتون جویا بشم امید که راحت و ارام باشید و نسیم بهاری بر چهرتون بوزد و از این نشاط بدست بیارید و اماده بای یک زندگی سراسر با طراوت

شوالیه پنج‌شنبه 22 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 09:52 ب.ظ

«امسال نیز یکسره سهم شما بهار...»*

*محمد علی بهمنی

عرفان جمعه 23 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 12:05 ق.ظ

سلام
انشاالله که سلامت باشید
هم عرض ادب بود و هم تبریک بخاط سلیقه خوب شما در انتخاب این عکس خیلی قشنگ و زیبا .
مثل اینکه شما هم دیر وبلاگ را تازه میکنید
در هر حال شدیدا مشتاق دیدارم
موفق باشید

شوالیه یکشنبه 25 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 01:23 ب.ظ

من از تو خیلی جلوترم...توی ویرانی البته ازت پیش افتادم و میدونم چرا گم و گور شدی...

دعا کن پیدا کنم خودمو .

شوالیه دوشنبه 26 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 11:52 ب.ظ

«بادا مباد گشت و مبادا به باد رفت...نفرین و آفرین و دعا در گلو شکست»*

*قیصر

شوالیه شنبه 1 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 01:15 ب.ظ

«رنگ سال گذشته را دارد همه لحظه های امسالم
سیصد و شصت و پنج حسرت راهمچنان میکشم بدنبالم

قهوه ات را بنوش و باور کن من به فنجان تو نمیگنجم
دیده ام در جهان نما چشمی که به تکرار میکشد فالم

یک نفر از غبار می آید؟مژده تازه تو تکراریست!
یک نفر از غبار آمد و زد زخمهای همیشه بر بالم
...
..
.
»*

*محمد علی بهمنی

[ بدون نام ] شنبه 1 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 03:47 ب.ظ http://harfesokoot.blogsky.com

سلام رکسانا جان امیدوارم تو سال جدید خبر هایی که دوست داری رو بشنوی .سال نو مبارک.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد