هنوز هستم

روزها مثل برق و باد میگذرند . من تصمیم گرفته بودم فراموشت کنم . هنوز نتونستم . 

این روزها تمام تلاشم رو کردم که به دکتر فکر کنم . با وجودی که اون هم نیست ولی شاید بتونم با کمکش از تو فرار کنم . 

چند روز پیش یکی از دوستان دکتر احوال تو رو از من پرسید . خیلی مستقیم . و من با خونسردی جواب دادم . 

وای که چقدر دلم هواتو کرده ........ 

    

              

نظرات 11 + ارسال نظر
شوالیه چهارشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 06:05 ب.ظ

«میروم حسرت دریای مرا دفن کنید
اهل دیروزم و فردای مرا دفن کنید

جسدم را بگذارید و بروی لحدم
شال ابریشم لیلای مرا دفن کنید»

مرده ام.

سعی کن زنده بمونی .......
سخته اما میشه

ترنم جمعه 9 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 05:59 ب.ظ http://taranombaran.persianblog.ir

سلام با خوندن نوشته هات یاد خودم افتادم .
کارایی که کردی کارایی که می کنی منو یاد خودمون انداخت .
میلتو برام بده شاید بتونیم از تجربه های هم استفاده کنیم.
رکسانا برام سوال شده با این همه احساس چرا رهات کرده؟
۱ ساعته وصلم تمام نوشته هاتو خوندم.
بهم سر بزن با هم بیشتر اشنا شیم.

نامزد داشت دوست من .

شوالیه یکشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 12:07 ق.ظ

«هنوز زنده ام و زنده بودنم خاریست...به چشم تنگی نامردم زوال پرست»

محمد علی بهمنی...

شوالیه یکشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 12:22 ق.ظ

ترانه خوشبختی:

«میخواستم بت بگم چقد پریشونم
دیدم خودخواهیه دیدم نمیتونم
تحمل میکنم بی تو به هر سختی
به شرطی که بدونم شاد و خوشبختی
به شرطی بشنوم دنیات آرومه
که دوسش داری از چشمات معلومه
یکی اونجاس شبیه من یه دیوونه
که بیشتر از خودم قدرت رو میدونه
چیکار کردی که با قلبم به خاطر تو بی رحمم؟
تو میخندی چه شیرینه گذشتن تازه میفهمم
تو رو میخوام تموم زندگیم اینه
دارم میرم ته دیوونگیم اینه
نمیرسه به تو حتا صدای من
تو خوشبختی همین بسه برای من»

سارا برزویی

شوالیه یکشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 12:27 ق.ظ

ترانه تب تلخ:

خدا مارو برای هم نمیخواس
فقط میخواس همو فهمیده باشیم
بدونیم نیمه ما مال ما نیس
فقط خواس نیمه مونو دیده باشیم
چه سخته مال هم باشیم و بی هم
می بینم میری و میبینی میرم
تو وقتی هستی امادوری از من
نه میشه زنده باشم نه بمیرم

نمیگم دلخور از تقدیرم اما
تو میدونی چقد دلگیره این عشق

فقط چون دیر باید میرسیدم
داره رو دست ماداره میمیره این عشق

شوالیه یکشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 12:27 ق.ظ

ترانه تب تلخ اثر افشین یداللهی...

فرهاد دوشنبه 12 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 10:29 ق.ظ

میدانم این روزها پر از دلتنگی منی ،تنها دلخوشی دستهای تنهای من گرمی نفسهای توست ..تا منو گرم کنی .من اینجا برای آمدنت شعر می خوانم تا توبیایی ..سلام رکسانا جان خسته نباشی ..همیشه باشی ..بای

شوالیه دوشنبه 12 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 10:33 ب.ظ

تخم گذاشتم خانم دکتر...

حالا بگو منکه برات تخم میذارم بذارم برم؟!!!
:)

نه !!!!!! تو رو خدا بمون !

شوالیه پنج‌شنبه 15 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 09:30 ب.ظ

وقتی کسی گم و گور میشه یعنی یا اوضاع خیلی مرتبه و نمیخواد کسی خرابش کنه...یا اینکه معناش اینه که اوضاع خیلی افتضاحه و حوصله نداره و نمیخواد کسی خرابترش کنه...

تو مصداق هر کدومش که باشی من یادت هستم...

میام . کم کم ....
مرسی که یادمی ! بی حوصله تر از این حرفهام .

شوالیه شنبه 17 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 08:20 ب.ظ

زندگی کم کم و نم نم و تند و کند و آهسته و پرشتاب و اینها رو نداره...زندگی قید نمیپذیره...چون خودش قیده...یه قید دست و پا گیر...

فرهاد دوشنبه 19 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 08:44 ق.ظ

سلام ، خوبی خدا کنه اوضاع مرتب باشه مشکلی پیش نیومده باشه ..دوست خوبم مواظب خودت باش..در پناه حق.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد