چقدر میشه تحمل کرد ؟

 دیگه دارم خسته میشم . امروز M تا میتونست بهم حرف زد . فقط به این دلیل که حاضر نشدم به اون پسر عوضی که 3 سال سر کارش گذاشته بود و بعد با اردنگی بیرونش کرد زنگ بزنم تا اون صداشو بشنوه . یک روز در میون کشیکم و وقتی بر میگردم خونه باید بشینم پای دپرسیهای خانم . تا اینجاش مشکلی ندارم ولی وقتی حتی به آهنگی که گوش میدم هم ایراد میگیره و 15 دقیقه غر میزنه که این چیزایی که گوش میدی راجع به نیروی فکر و راز و تفکر مثبت چرته و ... شما باشید حرصتون نمیگیره ؟ وقتی تو شبانه روز گذشته 4 ساعت خوابیدی و تو دومین ساعت از خواب بعد از ظهرت با گریه کسی بیدار میشی چه عکس العملی داری ؟ به خدا تحملم بالاست . صدام هم در نمیاد. ولی دیگه وقتی به هر حرفی میزنم و هر کاری میکنم اعتراض داره اخمهام میره تو هم . میدونم دردش زیاده ولی نباید فکر کنه من توی خونه خودم احتیاج به آزادی دارم ؟ منم خسته ام . منم دردهای خودمو دارم . مثلا پس فردا امتحان دارم . نه حوصله خوندنشو دارم و نه روحیه اشو . تازه روحیه این دختر دیگه قوز بالا قوزه ! حالا هم که بهش بر خورده رفته خونه خودش . 

با خودم میگم شاید حساس شده ام . اون روز آخر که A اینجا بود ازش پرسیدم اخلاقم بد شده ؟ حساس شدم تو برخوردهام ؟  گفت نه . فکر میکنید قضاوتش قابل اعتماده ؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد