این روزها اونقدر آدمای مختلف دورم رو گرفتن که نمیتونم یه کلمه بنویسم . جالبه که همه دپرسن ! به قول یکی از دوستان خونه من شده کلبه احزان . هر کی میاد تو چشماش گریونه و وقتی میره هم ! خودم هم این مدت که وضعم تعریفی نداشت . اگه کسی تو اتاقم نبود گریه امونم نمداد . جمعه شب رکورد جدیدی زدم ! از ساعت ۱۱ شب گریه کردم تا ساعت ۳ ! یه نفس اشک ریختم تا اینکه خوابم برد . دیروز صبح هم سر کلاس هی اشکامو پاک کردم . نمیدونم کسی دید یا نه . دیشب دیگه دیدم دوام نمیارم اینجوری . به A زنگ زدم . بر نداشت . طبیعی نبود . معمولا توی شرایط عادی جواب میداد . میدونست زود نگران میشم . نیم ساعت بعد دوباره زنگ زدم . باز هم بر نداشت . خلاصه این قضیه تا 3 ساعت ادامه داشت . دیگه اشکم در اومده بود . بر داشته و میخنده : چه خبره ؟ من تو دندانپزشکی بودم !
وای که چقدر آرومم . کاش همیشه خبر داشتم ازش ....
خدایا ! ازت میخوام همیشه سالم و سر حال باشه . چه من باشم چه نه . خدایا کمک کن و بهم صبر بده که توانایی دوری رو پیدا کنم . که بتونم تحمل کنم بی خبری رو و توکل کنم که سلامت نگهش داری . خدایا ! دوستت دارم و دوستش دارم . محبت قلبم رو دریاب .
salam ghashang minevisi be manam sar bezan
سلام
وب خوبی داری
پیش منم بیا
حتما خوشت میا
منتظر خودت و نظرت هستماااااااا
جالب بود
و خیلی دردناک
خدا هست !!!